پسرخوانده دیوانه شد - او از نامادری خود خواست تا به او کمک کند تا بار را پیاده کند! در نهایت او فقط یک بار قبول کرد که این کار را انجام دهد. ها-ها-ها، و بعد خودش اعتراف کرد که پدرش هرگز او را اینقدر باحال نکشیده است. ماهی را روی قلاب گرفتید - اکنون برای مدت طولانی روی آن بال می زند!
برای چنین پدری بدشانسی است که دختر داشته باشد. علاوه بر این که او کاری را انجام می دهد که به سرش می آید، متلک هم می کند. هر کس روش های خود را برای تنبیه دارد، بنابراین من از ضربه زدن و رابطه جنسی متعاقب آن تعجب نمی کنم. من مقدار زیادی اسپرم درست بالای سرش ریختم. اگر اغلب این اتفاق بیفتد، نمیدانیم که آیا دختر عمداً پدرش را آزار میدهد یا فقط گهگاهی بعد از لغزش دیگری او را زبر میکند.
چه لعنتی بود که آن دختر بداخلاق در چای پدرش لغزید، نوعی محرک؟ او عمداً می خواست او را سخت کند و با شلوارش در خانه قدم می زد! و آن مرد کجا می توانست برود در حالی که سرش قبلاً هدف را گرفته بود. هیچ دیکی نتوانست در برابر آن وسوسه مقاومت کند.